زینت پدر
ستاره ی مدینه وقتی به دنیا آمد، امام حسین علیه السلام به سرعت خود را به پدر رساند و با اشتیاق خبر تولّد خواهرش را به او داد و منتظر لبخندی بر لب پدر شد، امّا در کمال شگفتی اشک پدر را دید که بر گونهاش جاری شد. حسین سبب گریه پدر را پرسید.
امام فرمود: «فرزندم به زودی خواهی دانست.»(1)
رسول خدا صلی الله علیه وآله شنید، گریان شد... .
«فلما احضرتها اخذها رسول الله و ضمّها الی صدره الشریف و وضع خده المنیف علی خدّها فبکی بُکاءً عالیا و سال الدّمع علی محاسنه الشریف جاریا فقالت فاطمه: لماذا بکائک؟ لا ابکی الله عینیک یا ابتاه!، فقال صلیاللهعلیهوآله : یا بنیّة فاطمةُ فاعلمی ان هذه البنت بعدک و بعدی تُبتلی بالبلایا تردّ علیها مصائب شتی و رزایا، فبکت فاطمه علیهاالسلام عند ذلک ثم قالت: یا اب فما ثواب من بکی علیها و علی مصائبها؟، فقال: یا بضعتی و قرّه عینی! ان من بکی علیها و علی مصائبها یکون ثواب بکائه کثواب من بَکی اخویها،؛
وقتی زینب را حاضر کردند رسول خدا صلیاللهعلیهوآله او را گرفت و به سینهی شریفش چسبانید و صورت مبارک خود را به صورتش نهاد و بلند گریست [چنان که[ اشک از محاسن شریف او روان شد، فاطمه علیهاالسلام پرسید: [ای پدر گرامی[ گریهات برای چیست؟ خدا نگریاند دو چشم شما را!، فرمود: ای دختر من، ای فاطمه! بدان که بعد از تو و بعد از من این دختر، گرفتار بلاها خواهد شد و مصیبتهای گوناگون بر وی وارد خواهد شد.،
در این لحظه فاطمه علیهاالسلام به شدت گریست و پرسید: ای پدر! ثواب کسی که بر او و مصیبت هایش گریه کند، چیست؟، فرمود: ای پاره تن من و روشنی چشمم! هر کس بر او و مصیبتهایش گریه کند، ثواب گریهاش مانند ثواب کسی است که بر دو برادر او [حسن و حسین] گریه کند،... .»(4)
سیمای زینب
بانویی بلند بالا با چهرهای نورانی، قوی اندام، دارای فصاحت و بلاغتی علی گونه و عصمت و حیائی فاطمی، حلم و بردباری حسنی و شجاعتی حسینی، از وی بانویی کم نظیر ساخته بود.(5)
دوران کودکی
1 ـ مقام وحدانیت
زینب علیهاالسلام از همان کودکی دارای کمالات معنوی و علمی بود چنان که امیرمؤمنان را به شگفتی وامیداشت. آن گونه که ملامحمد تقی، معروف به شهید ثالث، در مجالس المتقین و ابی سعید سبزواری در مصابیح القلوب مینویسند: «حضرت زینب علیهاالسلام همراه با ابوالفضل العباس علیهاالسلام در دوران کودکی، کنار امیرمؤمنان علیهالسلام نشسته بودند، حضرت رو به ابوالفضل کرد و گفت: فرزندم بگو یک، او گفت یک. آن گاه از او خواست بگوید دو، ولی ابوالفضل علیهالسلام پاسخ داد: پدر! با زبانی که یک گفتهام دو نمیگویم، (منظورش وحدانیت خدا بود) امام علیهالسلام از خوشحالی فرزندش را بوسید. آن گاه زینب علیهاالسلام پرسید: پدر! ما را دوست داری!، فرمود: چگونه شما را دوست نداشته باشم، شما میوه دل من هستید.،
زینب علیهاالسلام عرض کرد: لایجتمع حبّان فی قلب مؤمن حب اللّه و حب الاولاد و ان کان ولابد فالحب لله تعالی و الشفقة للاولاد؛ دو محبت در قلب مؤمن جمع نمیشود [هم] حب خدا و [هم] حب اولاد اگر چارهای نباشد پس دوستی مخصوص خداست و شفقت و مهربانی برای اولاد.،»(6) آری زینب از همان کودکی صاحب علم و کمال بود.
2 ـ ایثار در کودکی
نمونه دیگر از اسناد تاریخی، حکایت از ایثار حضرت زینب علیهاالسلام در دوران کودکی دارد که این نیز بیانگر رشد کمال انسانی وی در طفولیت است.
از جمله در ریاحین الشریعة میخوانیم: «روزی علی علیهالسلام مهمانی به خانه آورد ولی در منزل غذایی نبود، حضرت از فاطمه علیهاالسلام سؤال کرد: آیا غذایی داریم.، حضرت فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: فقط یک قرص نان داریم که برای زینب نگه داشتهام.، حضرت زینب علیهاالسلام که در رختخواب ولی بیدار بود، گفت: مادر نان را برای مهمان ببرید، من صبر میکنم.،(7)
3 ـ مهر برادر
از همان کودکی علاقهای عجیب به برادرش امام حسین علیهالسلام داشت چنان که زینب کوچک هنگامی که گریه میکرد، تنها در آغوش برادرش آرام میگرفت. این رفتار فاطمه زهرا علیهاالسلام را شگفت زده کرده بود. به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله عرض کرد:پدر من از چنین رفتاری تعجب میکنم. این گونه محبت بیش از حدّ معمول است. زینب بدون دیدن حسین شکیبایی ندارد و اگر بوی حسین را نشود، جان از تنش بیرون میرود.،
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وقتی این حکایت را شنید، آه از سینه برکشید و اشک بر چهرهاش روان شد و فرمود: ای نور چشم من این دختر با حسین علیهالسلام به سفر کربلا خواهد رفت و رنجها خواهد دید...،»(8)
جدایی بیاندازی!»(9)
زینب علیهاالسلام
ام کلثوم، ام عبدالله، ام الحسن، ام المصائب، ام الرزایا، ام النوائب، و... کنیههای این بانوی بزرگوار است و القاب مبارکش که بیش از 60 مورد ذکر شده عبارتند از: عالمه غیر معلمه، فهیمه غیرمفهمه، کعبة الرزایا، نائبة الزهرا، نائبة الحسین، ملیکة النساء، عقیلة النساء، عدیلة الخامس من اهل الکساء، شریکة الشهداء، ناموس رواق العظمة کفیلة السجاد، سیدة العقایل، سرابیها، سلالة الولایة، سقیقة الحسن، عقیلة خدر الرسالة، ولیدة الفصاحة، رفیعة الولایة، البلیغة، الفصیحة، الکاملة، عابدة آل علی، صدیقة الصغری، موثقة، عقیلة الطالبین، فاضلة، شمسة قلادة جلالت، عقیلة الوحی، نجمة سماء نباله، معصومة الصغری، قرینة النوائب، محبوبة المصطفی، قرة عین مرتضی، صابرة محتسب، ربة خدر القدس، قبلة الرزایا، رفیعة الوحی، باب جعلة الخطایا، خضرة علی و فاطمة، ربیعة فضل، شریکة الحسین، بطلة کربلا، عظیمة بلواها، عقیلة قریش، باکیه، سلیلة الزهرا، امین الله، آیة من آیات الله، عارفة، اهل التقی، لبیبة جزلة عاقلة، عقیلة جلیلة، امرأة عاقله، محدثه، ناوس کبریا، راضیة بالقدر و القضاء وحیدة، شجاعة، زاهدة، عامله.(10)
ویژگیهای شخصیتی
هرچند برخی از القاب وی به ویژگیهای مهمّی در این بانوی بزرگوار اشاره دارد لیکن جا دارد، به چند ویژگی بارز از آن حضرت اشاره شود.
1 ـ عبادت:
زینب علیهاالسلام در عبادت و بندگی خداوند، پیرو مادرش زهرا علیهاالسلام بود. اکثر شبها ر ابه تهجد و تلاوت قرآن صبح میکرد و به گفته برخی از مورخان شب بیداری یادگار فاطمه علیهاالسلام در طول عمرش، هرگز ترک نشد. حتّی در شب یازدهم محرم با آن همه خستگی و فرسودگی و مشاهده آن همه آلام روحی نماز شب خود را خواند. همچنین از امام سجّاد علیهالسلام نقل شده است که: «ان عمتی زینب کانت تودی صلواتها من قیام الفرائض و النوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشام و فی بعض المنازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع و الضعف منذ ثلات لیالٍ لانها کانت تقسم ما یصیبها من الطعام علی الاطفال لان القوم کانوا یدفعون لکل واحد منا رغیفا واحدا من الخبز فی الیوم و اللیلة؛
عمهام زینب، نمازهای واجب و مستحبیاش را در طول مسیر کوفه به شام میخواند و در بعضی از توقفگاهها از شدت گرسنگی و ضعف در مدّت شبانه روز نمازش را نشسته خواند. چون آنچه از غذا سهم او بود، بین کودکان تقسیم میکرد. چون آن قوم به هر یک از ما یک گرده نان در شبانه روز میدادند.»(11)
2 ـ علم و دانش
بخشی از علم و دانش حضرت زینب علیهاالسلام از نوع اکتساب نیست، بلکه همچو سایر اهل بیت علیهمالسلام از منبع علوم غیبی است. از این روست که امام زین العابدین به وی «عالمه غیر معلمه» لقب میدهد. آری، این بانوی بزرگوار چنان مقام علمی والایی داشت که یک سال پس از ورود امیرمؤمنان علیهالسلام به کوفه زنان آن شهر از وی خواستند اجازه کسب فیض دهد و او در ایامی که در کوفه بود، مجلسی تشکیل داد و در خانه خود به زنان تفسیر قرآن درس میداد.(12)
میگفتی، گفت: بلی، امام فرمود:
ای نور دیده این رمز است در مصیبت وارده بر شما عترت پیامبر صلیاللهعلیهوآله آن گاه مصائب وارده را شرح داد و حضرت زینب علیهاالسلام گریست.(13)
3 ـ کرامت و استجابت دعا
هر چند هزاران کرامت از این بانوی بزرگوار بروز کرده امّا فقط نمونهای را نقل میکنیم. مرحوم ثقة الاسلام نوری از سید محمدباقر سلطان آبادی نقل میکند: «به چشم درد شدیدی در چشم چپ مبتلا شدم. هرچه درمان کردم، اثری نداشت، به سلطان آباد آمدم و نزد پزشکان رفتم. آنجا هم فایدهای نکرد و بر عکس مریضیام شدید شد. بعضی از دکترها میگفتند قابل علاج نیست. برخی هم قول شش ماه بعد میدادند و من هر روز از روز قبل نالانتر میشدم تا این که سیاهی چشمم گرفته شد و دیگر نمیتوانستم بخوابم. در آن اوقات یکی از دوستانم برای خداحافظی به دیدنم آمد. او میخواست به کربلا برود. من هم با او راهی شدم. در منزل اول درد چشم شدیدتر شدو همه، مرا شماتت میکردند مگر یک نفر. بالاخره، به منزل دوم رسیدیم درد شدیدتر از قبل شد و ورم چشمم افزونتر. تا این که نزدیک سحر آرامش پیدا شد.
در عالم رؤیا عقیله بنی هاشم زینب کبری علیهاالسلام را دیدم که گوشهی مقنعهاش را به چشمم میکشید.
از خواب بیدار شدم و چشمم خوب شد. دوستانم باور نمیکردند، سوار شدیم در بین راه درد و ناراحتی احساس نمیکردم. من که همیشه ناراحت و عاجز بودم، پیش خود گفتم: کاش بستهی روی چشمم را باز میکردم. تا باز کردم، دیدم همه چیز را میبینم. صدا زدم که رفقا بیایید، همه آمدند و گفتند: کدام چشمت درد میکرد؟، گفتم:
چشم چپم بود.، هرچه نگاه کردند تفاوتی بین چشم چپ و راستم ندیدند.»(14)
میخوانیم:
«شیخ عبدالرحمن جمهوری مصری (از علمای اهل سنت) نویسندهی کتاب مشارق الانوار، میگفت:
در گرفتاری سختی افتادم، با خود گفتم بر سر قبر حضرت زینب، دختر علی بروم، شاید گرفتاری رفع شود.
در کمال ناباوری آن مشکل من حل شد. به خدا سوگند! از حرم بیرون نیامدم، مگر با حاجت روا شده.»(15)
4 ـ معصومه
از دیگر ویژگیهای حضرت، مقام عصمت است؛ میدانیم که عصمت درجاتی دارد. مرتبهی عالی آن مخصوص اهل بیت علیهمالسلام است «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا»(16) اما چون حضرت زینب علیهاالسلام نیز از طینت محمدی و مجاهده نفس برخوردار بود، توانست به مرتبهای از این عصمت دست یابد. لذا خود آن حضرت در برخی احتجاجات خود به این مقام اشاره میکند.
محقق ممقانی در تنقیح المقال مینویسد:
«در صورتی که عقیده به عصمت زینب داشته باشیم، گزاف نگفتهایم. آنان که بر حالات زینب در عاشورا و پس از آن واقف باشند، چگونه میتوانند عصمت آن بزرگوار را انکار کنند. چون اگر زینب عصمت نداشت، در آن مدتی که امام سجاد علیهالسلام بیمار بود، امام حسین مقداری از سنگینی بار امامت را به آن حضرت نمیسپرد.»(17)
5 ـ موثقه و صدیقه و امینه
حضرت زینب علیهاالسلام مورد اطمینان همه، خصوصا حضرت سید الشهدا و امام سجاد علیهماالسلام بود. لذا امام حسین علیهالسلام ودایع امامت را به وی سپرد و هر وقت امام سجاد علیهالسلام به بیان اخبار و احادیث میپرداخت و میخواست در ذهن مردم جای بگیرد، آن را به عمهاش مستند میکرد. ابن عباس نیز همین طور به زینب علیهاالسلام استناد میکرد با این که خود مقام والایی داشت ـ میگفت: «حدثتنا عقیلتنا.»(18) روایت حضرت زینب را به مناسبت در فصلهای مختلف نقل خواهیم کرد.
از طرف دیگر حضرت، جزو صدیقین به شمار میرفت مقامی که اشخاص محدودی بدان دست یافتهاند. و پیامبران بدان مقام فخر میکردند «انه کان صدیقا نبیّا»(19) ابراهیم صدیق پیامبر بود. والاترین مقام صدیقین متعلق به علی امیرمؤمنان است(20) و در زنان سابقه این مقام به حضرت مریم و در امت پیامبر به فاطمهی زهرا علیهاالسلام (21) و آن گاه به حضرت زینب علیهاالسلام اختصاص دارد. لذا چون مادرش فاطمهی زهرا به صدیقهی کبری مشهور بود، به وی صدیقهی صغری میگفتند.
همچنین حضرت زینب امانتدار الهی بود و به مقام «امینة الله» رسید. زیرا اگر دارای چنان مقامی نمیبود، هرگز امام حسین علیهالسلام ودایع امامت را به وی نمیسپرد. آری او در سایه عبادت و بندگی به این مقام رسید.
در محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله
چنانچه زینب علیهاالسلام در سال 5 هجری متولّد شده باشد، تنها 5 سال محضر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را درک کرده است. البته 5 سالی که آکنده از مهر و عطوفت و خاطراتی برای تمام عمر بود.
آخرین خاطرهی وی از دورهی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله مربوط به لحظهای است که هنگام رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، امیرمؤمنان، فاطمه زهرا، حسن و حسین علیهماالسلام هر یک خوابی دیدند که دلالت بر وفات رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله داشت. لذا با ناله و تحیت به سوی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله حرکت کردند. در همین حال زینب علیهاالسلام نیز خدمت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آمد و گفت: یا رسول الله، یا جداه! دیشب خواب هولناکی دیدم. کانی بریح عاصفة انبعثت و اسودت الدنیا و ما فیها و اظلمتها و حرکتنی من جانب فرأیت شجرة عظیمة فتعلقت بها من شدة الریح قد قلعتها و القتها علی الارض ثم تعلقت علی غصن قوی من اغصان تلک الشجرة فقلعتها ایضا ثم تعلقت بضرع آخر فکسرته ایضا. فتعلقت علی فرعین متصلین من فروعها فکسرتهما ایضا فاستیقضت من نوهی هذه؛
گویا باد سختی وزیدن گرفت به صورتی که دنیا و ما فیها را تاریک و ظلمانی کرد و من را [شدت باد] به سوئی میبرد. بالاخره درخت بزرگی به نظرم آمد، خود را به آن چسباندم. باد از شدت وزش، درخت را از ریشه کند و برزمین انداخت. من خود را به شاخهای محکم از شاخههای آن درخت آویختم. باد آن شاخه را نیز درهم شکست، به شاخهای دیگر آویزان شدم، آن را هم شکست، در آن حال به دو شاخه که به هم متصل بودند از فروع آن شاخه چسبیدم، اما آن دو را نیز شکست، و من وحشتزده از خواب برخاستم.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از شنیدن این خواب سیلاب اشک از دیدهاش جاری شد و به شدت گریست. آن گاه فرمود: ای نور دیده! آن درخت جد تو است که به زودی تندباد اجل او را از پای در خواهد آورد و آن شاخه نخست که به آن پناه بردی، مادر توست و شاخه دیگر پدرت و آن دو شاخه دیگر برادر تو حسن و حسین هستند که در مصیبت ایشان دنیا تاریک میشود و تو در مصیبت آنها جامه سیاه میپوشی.،»(22) آری و در پی این خواب، با فاصلهای اندک رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به سوی جنان پر کشید و خاندان اهل بیت علیهمالسلام را در دنیا با مردمان منافق و کینهتوز تنها گذاشت.