loading...
محبّان مُحي الكربلا!
۩۞۩ خدمات سايت ۩۞۩

ارسال مطلب توسط کاربران عضو شده و ثبت نویسنده مطلب

ارسال خبرنامه هفتگي از جدیدترین مطالب سایت

شرکت در بحث کاربران در  تالار گفتمان

استفاده از مطالب وبلاگ فقط در صورت ذکر منبع


با هر گونه مشکل یا سئوال یا هر چیز دیگر با ايميل زیر تماس حاصل فرمایید

ghoorobeshab89@yahoo.com

خادمين زينب س! بازدید : 51 یکشنبه 19 شهریور 1391 نظرات (0)

بانوی توحید و شهادت
دوران زندگی دنیایی، نقطه عطف حیات ابدی انسان است که در آن، سعادت یا شقاوت خویش را رقم می‏زند. خوشا به حال مؤمنان ؛ آنان که در ایمان خویش چون کوه استوارند و در راه رضای یار، جز به وصل و لقای او نمی‏اندیشند . همانانی که در مسیر بندگی، با آهنگ عشق و وفاداری سیر می‏کنند و در این راه از معبود محبوب خویش جز خوبی و زیبایی نمی‏بینند ؛ هر چند در رنج و بلا باشند.

سلام بر قافله سالار کاروان عشق که صبر از شکیبایی او در آزرم شد. بنده راستین الهی که از برکت انفاس معصومان و همت والای خویش، اجر فرزند شهید، خواهر شهید، عمّه شهید و مادر شهید را به کف آورد و جاودانه تاریخ و اسوه حق‏پویان گردید. او که چشم تیز بین زمان، از دیدار مثل و مانندش در شکیبایی و زیبا نگری محروم ماند و به حیرت نشست. سلام بر بانوی توحید و شهادت، عقیله بنی‏هاشم، فاطمه صغری؛ زینب کبری علیهاالسلام .
تجلی فاطمه و علی علیهماالسلام
در نظامی که زن موجودی زاید و دست و پاگیر به شمار می‏رفت و داشتن دختر در خانواده ننگ بود، خدای بزرگ پیامبری با کتاب و روشی روشن برانگیخت و به او دختری عطا کرد که به «کوثر» ملقّب گشت؛یعنی «خیر فراوان» که در طول تاریخ، همواره الگوی زنان و بهترین جلوه جمال الهی بوده است. حضرت زینب علیهاالسلام دختر این زن و تربیت شده اوست که کمالات فاطمه علیهاالسلام و روح بلند حضرت علی علیه‏السلام در وجود تابناکش موج می‏زند؛ زنی که سکوتش یادآور شکیبایی مادر است و سخنش پژواک خطبه‏های آتشین پدر. زنی که تا خاموش است، همه فاطمه علیهاالسلام است و آن‏گاه که لب می‏گشاید، یکسر علی علیه‏السلام است. زنی که یک تنه بزرگ‏ترین پیام آور مکتب عاشورای حسینی و فریادگر آزادی و کرامت انسانی برای همه تاریخ است .
زینت امیرمؤمنان علیه‏السلام
«زینب» در لغت به معنای درخت نیکو منظر آمده، و ممکن است مخفف از «زین و اب» باشد؛ یعنی زینت پدر، و البته هر دو این معانی، برازنده وجود والا و مقدس دختر زهرا علیهماالسلام و علی علیه‏السلام است؛ زیرا تمام تاریخ، حیران نظاره درخت تنومند و سرو قامت صبر و استقامت زینب علیهماالسلام است و فهم والا و عرفان زلال او. به راستی زینب سر خیل قافله عارفان و موحدان علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام شمرده می‏شود. امیرمؤمنان علیه‏السلام دو یا سه دختر به نام زینب داشته که از میان آنان، بانوی شجاع کربلا، همان زینب کبری علیهاالسلام است و ام کلثوم، زینب صغری می‏باشد. از القاب آن حضرت «عقیله» یا «عقیله بنی هاشم»؛ یعنی بانوی ارجمند و یکتاست.
افتخار همسری
در میان یاران و نزدیکان امیرمؤمنان علیه‏السلام ، افراد زیادی آرزو داشتند به افتخار همسری عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری علیهاالسلام دست یابند، ولی هرگاه نزد امیرمؤمنان در این باره سخن به میان می‏آوردند، با مخالفت آن حضرت مواجه می‏شدند. حتی برخی از منافقان ناجوان‏مرد چون اشعث بن قیس، به پشتوانه مال وثروت اشرافی خویش، چنین خیال خامی در سر پروراندند، ولی دست رد شیر خدا بر سینه نامحرمشان خورد تا آنکه عبدالله بن جعفر، برادرزاده امام علی علیه‏السلام ، به شرافت همسری زینب کبری علیهاالسلام نائل آمد.
شکوه ایمان
عبدالله بن جعفر، شوهر زینب کبری علیهاالسلام یکی از شخصیت‏های مشهور اسلام و از سخاوتمندان شناخته شده است. پدرش جعفر ابی‏طالب، از مسلمانان شجاع صدر اسلام و سخنوران توانای عرب بود که به جرم ایمان آوردن به خدا و رسول و مبارزه با شرک و بت پرستی، ناچار شد با همسرش «اسماءبنت عمیس» از وطن خود، شهر مکه به کشور بد آب و هوا و سوزان حبشه مهاجرت کند. او بیش از دوازده سال در غربت و دور از پدرش ابوطالب و مادرش فاطمه بنت اسد و برادرانش عقیل و علی علیه‏السلام به سر برد. جعفر در آنجا نیز آسوده نماند و مورد تعقیب مشرکان قریش و نمایندگانی قرارگرفت که برای بازگرداندن آنان به حبشه فرستاده بودند. او در حضور نجاشی، پادشاه حبشه، با کمال شهامت و راستی، از دین‏و آیین پیغمبر بزرگوار خود دفاع کرد و او را تحت تأثیر سخنان شیوا و گرم خویش قرار داد.
مفسر قرآن
امام علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام نزدیک چهار سال از پایان عمر خود را در کوفه گذرانید. علت کوچ آن امام مظلوم علیهاالسلام از مدینه به کوفه این بود که بیشتر هوا خواهان آن حضرت در کوفه بودند و این شهر برای نبرد با معاویه که در شام بود و خوارج ـ که در نهروان بودند ـ نزدیک‏تر و آماده‏تر از مدینه بود. هنگامی که امیرمؤمنان مرکز خلافت خود را از مدینه به کوفه منتقل کرد، زینب کبری علیهاالسلام نیز با شوهرش عبدالله بن جعفر به کوفه رفت و در آنجا ساکن شدند. عبدالله در جنگ صفین از لشکریان آن حضرت بود و فرماندهی گروهی از سربازان را برعهده داشت. در این مدت، دختر بزرگوار آن حضرت، یعنی زینب علیهاالسلام ، همپای پدر بزرگوار و شوهر مجاهد خویش، در راه پیشرفت دین اسلام می‏کوشید و به ارشاد و تعلیم زنان کوفه اشتغال داشت. نقل است که: «زینب علیهاالسلام در کوفه مجلس درسی برای بانوان تشکیل داده بود و برای آنها قرآن را تفسیر می‏کرد».
دیدگاه زینبی
دیدگاه زینبی به نهضت عاشورا، جاذبه‏های این نهضت را نمایان‏تر ساخته و راه را برای ارائه هر چه بهتر این مکتب هموار می‏سازد. از نگاه حضرت زینب علیهاالسلام ، کربلا، زیباترین تصویری است که در عالم بشریت ترسیم گردیده و دوردست‏ترین افق‏ها در آن به روشنی نشان داده شده است. زینب علیهاالسلام دانش‏آموخته مکتب امام عارفان، حضرت حسین علیه‏السلام است که در دعای عرفه خویش با صراحت بیان می‏کند: «بارالها! از پی در پی بودن آثار تو و دگرگونی حالت‏های آنها، دریافتم که مقصود تو از آفرینش من آن است که خود را در هر چیزی به من بشناسانی، تا به تو در هیچ چیز جاهل نباشم».
آب حیات تشنگان
زینب علیهاالسلام در کربلا صحنه‏هایی از اوج کمال و انسانیت را دیده بود که گفت: «جز زیبایی ندیدم». او مشاهده می‏کرد که جوانان رشید و پرتوان، برای حمایت از دین خدا و پشت سر امام عصر، تمام هستی خود را در طبق اخلاص نهاده‏اند و با شوری فراوان، به شهادت و لقای یار می‏اندیشند. زینب کبری علیهاالسلام تربیت شده‏های مکتب رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و امیرمؤمنان علیه‏السلام را می‏دید که به بار نشسته‏اند و نتیجه داده‏اند. به راستی چه زیباست دیدار غنچه‏های باز شده و باغ پر از گل، که عطر آن مشام هر رهگذری را نوازش می‏دهد. نگاه زینب علیهاالسلام به جوانانِ عاشورایی این بود که این جوان مردان، محصول گلستان علوی هستند که در این بیابان به بار نشسته‏اند و بشریت تا ابد از عطر این گل‏ها بهره‏مند خواهد شد. آیا زینب برای بیان این واقعیت، عبارتی زیباتر از «جز زیبایی ندیدم» می‏توانست به زبان آورد؟!
عبادت زینب علیهاالسلام
عبادت و بندگی، بزرگ‏ترین وسیله نزدیکی به درگاه پروردگار متعالی و رسیدن به مقام کمال است و هر کس به هر مرتبه از ایمان و معرفت که رسیده، از این راه دست یافته است. بندگی عارفانه و مخلصانه،یکی از ابعاد وجودی زینب کبری علیهاالسلام است. نیشابوری، از تاریخ‏نگاران بزرگ می‏نویسد:«زینب در فصاحت و بلاغت و پارسایی و عبادت، همانند پدرش علی علیه‏السلام و مادرش فاطمه علیهاالسلام بود». تهجد و شب‏زنده داری زینب علیهاالسلام در تمام مدت عمرش و حتی در سخت‏ترین شرایط هم ترک نشد.
هاتف غیبی
حضرت زینب علیهاالسلام از شمار کسانی است که در دار دنیا، فریب زروزیور آن را نخوردند و جز به لقای الهی نیندیشیدند. زینب علیهاالسلام با وجود ثروت فراوان، به آن بی‏اعتنا بود و چند صباحِ عمر را چون سروی در بوستان عبادت و بندگی خرامید. او از آب حیات ولایت نوشید و به جایی رسید که مورد شگفتی و تحسین امامان معصوم علیهم‏السلام قرار گرفت و از برکت انفاس قدسی آنان، با عالم غیب و ملکوت ارتباط برقرار کرد و محرم اسرار الهی گشت، تا جایی که پیشامدهای آینده را به گوش خویش از هاتف غیبی می‏شنید؛ چنان که نقل است در یکی از منزلگاه‏های کربلا،به امام حسین علیه‏السلام فرمود: «در شب گذشته، صدای هاتفی را شنیدم که شعری به این مضمون می‏خواند: ای دیده! اشک حسرت ببار بر شهیدانی که مرگ ایشان را می‏راند، و به زودی به وعده‏گاه شهادت می‏رساند». حضرت فرمود: «ای خواهر! آنچه مقدر شده، روی خواهد داد».
ایثار عملی
ایمان به خدا، آثار و لوازمی دارد ومسئولیت‏ها و تعهداتی به دنبال می‏آورد که هر کس قادر به انجام آنها نیست. مبارزه و جهاد در راه پیشبرد این هدف مقدس، پیکار با بی‏دینان و گذشت و فداکاری در این راه از مال و جان، در شمار این وظایف است. این مبارزه مقدس، مرد و زن نمی‏شناسد و هر کدام باید در جایگاه خویش در این راه بکوشند. زینب کبری علیهاالسلام همانند مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام ، هنگامی که سنگینی مسئولیت بزرگ جهاد در راه دین و پیکار و مبارزه با بی‏دینان را بر دوش خویش احساس کرد، با کمال شهامت و فداکاری، از خانه و کاشانه و شوهر و زندگی آسوده و خوشی که داشت دست کشید و شجاعانه و مخلصانه همراه فرزندان خود، هم‏سفر امام حسین علیه‏السلام گردید.
بانوی شهامت و کرامت
پس از حادثه کربلا، حضرت زینب علیهاالسلام با کمال شهامت و گذشت، چون کوهی پولادین و سدی آهنین، در برابر دشمنان منحرف قیام کرد. نقش تأثیرگذار آن حضرت در کربلا تا حدی بود که در چند مورد، جان فرزند برومند امام علیه‏السلام و حجت الهی، حضرت سجاد علیه‏السلام به دست ایشان از مرگ نجات یافت. حضرت زینب علیهاالسلام در مجلس یزید، خود را فدایی ایشان کرد تا گزندی به امام معصوم علیه‏السلام نرسد. عقیله بنی‏هاشم، در سخت‏ترین شرایط، در برابر جنایتکاران و ستمگران، بدون هیچ واهمه‏ای، از اسلام دفاع کرد و هر کلمه از سخنان پرمعنا و روح بخشش، چون تیرکاری و شهابی سوزان بر قلب دشمنان می‏نشست. زینب کبری علیهاالسلام با کمال سرفرازی و موفقیت، این مسئولیت سنگین را به خوبی انجام داد و باری را که مردان بزرگ نمی‏توانستند دسته جمعی به منزل برسانند، یک تنه و به تنهایی به منزل رسانید.
شیعه؛ وامدار زینب علیهاالسلام
تاریخ زندگانی و مبارزات عقیله بنی هاشم، به خوبی روشن می‏سازد که نهضت امام حسین علیه‏السلام برضد کفر و ارتداد، بدون وجود زینب علیهاالسلام کامل نمی‏شد و اگر او وظایف سنگین خود را پس از شهادت برادر انجام نمی‏داد، آن رستاخیز خونین به نتیجه مطلوبی نمی‏رسید. جاودانگی نهضت حسینی، تنها در گرو همت عالی این بانوی بزرگ است که در واقع، حلقه پیوند آن فاجعه خونین با نسل‏های آینده به شمار می‏آید. به راستی ماندگاری مذهب تشیع و تمامی آثار معنوی و انسانی که شیعیان امروزه از آن بهره می‏برند، در گرو جان‏فشانی‏های زینب علیهاالسلام است و شیعه، حیات دینی و معنوی خویش را، وامدار این وجود تابناک و پرفروغ می‏باشد .
یادگار فاطمه علیهاالسلام
حضرت فاطمه علیهاالسلام در میان زنان، الگویی کامل است که در اثر ستم‏ها و فشارها، زندگی کوتاهی داشت و نهال پر بار وجودش، در بهار زندگانی خزان شد و در خاک رفت و رهروان راهش، نتوانستند به طور کامل از وجود او استفاده کنند. اما دختر بزرگ او، زینب علیهاالسلام که آیینه تمام‏نمای مادر بود، اهداف فاطمه علیهاالسلام را پی گرفت و در کنار دو برادر معصوم خویش، نقش پرثمری ایفا نمود و در طول 56 سال زندگی، بارها از امتحان الهی سرافراز بیرون آمد. زینب علیهاالسلام در طول حیاتش، فراز و نشیب‏های فراوانی دید و با انواع پیشامدها روبه رو گشت. او در همه موارد می‏تواند الگوی فضیلت‏های انسانی و سجایای اخلاقی باشد و زنان امت اسلامی را در صبر و بردباری، تقوا و فضیلت، ایثار و بخشش، یتیم نوازی و عطوفت، و ستیز و جهاد، رهبری و راهنمایی کند.
پرتویی از خورشید
محبت اهل‏بیت علیهم‏السلام ، فریضه‏ای دینی و قرآنی است که آثار فردی و اجتماعی والایی دارد ؛ صاحبش را به نیک بختی و رضای الهی می‏رساند، از انحراف و گمراهی باز می‏دارد، هنگام مردن و گذشتن از صراط او را یاری می‏رساند و در روز رستاخیز در کنار پیامبر خدا محشور گردانیده و با آن حضرت، وارد بهشت می‏گرداند. زینب کبری علیهاالسلام یکی از این خاندان است که در دامن پر مهر علی و زهرا علیهاالسلام و در کنار وجود ارزشمند رسول خدا تربیت یافت و مهر و محبت او بر همگان لازم است. او نزدیک‏ترین حلقه اتصال به خاندان وحی و نبوت و کمال و معرفت است و به همین دلیل، شیفتگان مکتب اهل بیت علیهم‏السلام باید در تمام زمینه‏ها از این بانوی بزرگ سرمشق بگیرند.
والاترین تبار
زینب کبری علیهاالسلام در خانواده‏ای به دنیا آمد که در جهان هستی نظیری ندارد و اعضای آن، هر کدام همانند خورشید تابان، جهان انسانیت را نورانی کرده‏اند و زندگی مردمان بدون رهبری و راهنمایی این خاندان، به فساد و بدبختی می‏انجامد. جد زینب علیهاالسلام ، رسول بزرگوار اسلام است که تبارش به ابراهیم خلیل اللّه می‏رسد. جدّه‏اش خدیجه است که نهال نوپای اسلام، در سرزمین ایثار و فداکاری او پرورش یافت. فاطمه و علی علیهماالسلام پدر و مادر او هستند که نور تابناک ولایت را در جان او پرورش دادند. زینب علیهاالسلام نوری است که از معدن خورشید تابید. او به جدّ خویش می‏بالید و در هرمشکلی، خود را با یاد و نام او تسکین می‏داد و مخاطبان را متوجه عظمت و موقعیت خود می‏ساخت. پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله افزون بر اینکه جدّ زینب بود، عنوان دیگری نیز برای او داشت و آن نقش پدری بود؛ زیرا رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله همواره خود را پدر فرزندان زهرا علیهاالسلام معرفی می‏کرد.
میراث مادری
از نظر وراثتی و تربیتی، مادران بیش از پدران و دیگر مربیان اجتماعی و محیطی در فرزندان مؤثرند. از این رو، امیرمؤمنان علیه‏السلام همچون دیگر انبیا و اولیا، در گزینش همسر به این موضوع اهمیت داد و خود در کلامی گهربار فرمود: «فرزند، ساخته شده طبیعت وجودی و محبت مادر است». اگر زینب توانست نهضت امام حسین علیهاالسلام را پس از تحمل زحمات فراوان به پیروزی نهایی برساند و شامات را پس از پنجاه سال تبلیغات سوء بنی‏امیه فتح کند، بدین سبب بود که در دامان مادری چون فاطمه علیهاالسلام پرورش یافته بود.
اشک علی علیه‏السلام در میلاد زینب علیهاالسلام
رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در سال ششم هجری، صلح حدیبیه را امضاکرد و با خوشحالی به مدینه بازگشت و هنگامی که در پنجم جمادی الاولی همان سال، خبرتولد زینب علیهاالسلام به ایشان رسید، خوشحالی او بیشتر شد. امام حسین علیه‏السلام که در آن زمان دوره کودکی را می‏گذراند، خوشحال به حضور پدر رسید و با چهره خندان عرض کرد: «پدر جان !مژده که خداوند خواهری به من داد». امام گریست و به فرزندش امام حسین علیه‏السلام که او نیز از گریه پدر، گریان شده بود فرمود: «پسرم! تو با این خواهرت تاریخ کربلا را خواهی ساخت». سپس هر دو کنار زهرا رفتند و تولد زینب را به او تبریک گفتند، ولی آثار اندوه از آینده نوزاد، همچنان در چهره مولا پدیدار بود. خبر تولد زینب کم کم در مدینه به گوش مسلمانان رسید. شور و شعف این شهر را فرا گرفت ومردم برای عرض تبریک به حضور علی و خاندان پاک پیامبر رسیدند و با شور و شادمانی، علاقه و ارادت خویش را نشان دادند.
جامع فضیلت‏های انسانی
تقدیر الهی ایجاب می‏کرد که زینب علیهاالسلام از آغاز زندگی، با مشکلات گوناگون روبه‏رو شود و خود را برای ایستادگی در برابر توفان‏های سهمگین اجتماعیِ ناشی از هواهای نفسانی ریاست‏طلبان آماده کند. او نیز با هوش و استعدادی که داشت و در مکتب رسالت و ولایت آن را به مرتبه کمال رسانده بود، آمادگی هر گونه ایثار و فداکاری را در خود به وجود آورد. در روایات آمده است که زینب کبری علیهاالسلام در وقارش به حضرت خدیجه علیهاالسلام ، در عصمت و حیا به مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام ، در فصاحت وبلاغت به پدرش امام علی علیه‏السلام ، در حلم وبردباری به امام حسن علیه‏السلام و در شجاعت و قوّت قلبش به حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام شباهت داشت. گویا همه فضیلت‏های اهل بیت علیهم‏السلام در وجود زینب علیهاالسلام تجلی کرده بود.
پاسبان امانته
زینب علیهاالسلام ، وارث همه فضیلت‏های اهل بیت بود. او با عبادت و عرفان خود، دنیا را مبهوت کرد، ولی این فضیلت و بزرگواری، مختص او یا هر شخص خاص دیگری نیست، بلکه همه رهروان راه انبیا و اولیا می‏توانند با پیروی کامل از آنان و انجام دستورات اسلامی، به فضیلت‏های والای اخلاقی برسند. زینب علیهاالسلام ، ستاره درخشانی بود که در آسمان علم و تقوا طلوع کرد و گوهر گران‏بهایی بود که تمام فضیلت‏های انسانی را در درون خود جای داد و مَحرم راز الهی شد. وی توانست ودایع امامت را به خود اختصاص دهد و بیان کننده حرام و حلال و مرجع علمی و دینیِ شیعیان جهان گردد. این بانوی بزرگوار، به چنان شرح صدری رسید که سینه‏اش جایگاه والاترین گوهرهای صدف هستی و بزرگ‏ترین امانت عالم گردید؛ چنان که نقل است در روز عاشورا، امام حسین علیه‏السلام در وداع آخر، امانات الهی را به او سپرد. حتی حمایت از امام معصوم ـ حضرت سجاد علیه‏السلام ـ را به او سفارش کرد و در مدت کسالت آن حضرت، زینب نقش رهبری و هدایت مردم را به عهده گرفت.

خادمين زينب س! بازدید : 56 یکشنبه 19 شهریور 1391 نظرات (0)

زینت پدر
ستاره‏ ی مدینه وقتی به دنیا آمد، امام حسین علیه‏ السلام به سرعت خود را به پدر رساند و با اشتیاق خبر تولّد خواهرش را به او داد و منتظر لبخندی بر لب پدر شد، امّا در کمال شگفتی اشک پدر را دید که بر گونه‏اش جاری شد. حسین سبب گریه پدر را پرسید.

امام فرمود: «فرزندم به زودی خواهی دانست.»(1) 
رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏آله شنید، گریان شد... .
«فلما احضرتها اخذها رسول الله و ضمّها الی صدره الشریف و وضع خده المنیف علی خدّها فبکی بُکاءً عالیا و سال الدّمع علی محاسنه الشریف جاریا فقالت فاطمه: لماذا بکائک؟ لا ابکی الله عینیک یا ابتاه!، فقال صلی‏الله‏علیه‏و‏آله : یا بنیّة فاطمةُ فاعلمی ان هذه البنت بعدک و بعدی تُبتلی بالبلایا تردّ علیها مصائب شتی و رزایا، فبکت فاطمه علیهاالسلام عند ذلک ثم قالت: یا اب فما ثواب من بکی علیها و علی مصائبها؟، فقال: یا بضعتی و قرّه عینی! ان من بکی علیها و علی مصائبها یکون ثواب بکائه کثواب من بَکی اخویها،؛
وقتی زینب را حاضر کردند رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله او را گرفت و به سینه‏ی شریفش چسبانید و صورت مبارک خود را به صورتش نهاد و بلند گریست [چنان که[ اشک از محاسن شریف او روان شد، فاطمه علیهاالسلام پرسید: [ای پدر گرامی[ گریه‏ات برای چیست؟ خدا نگریاند دو چشم شما را!، فرمود: ای دختر من، ای فاطمه! بدان که بعد از تو و بعد از من این دختر، گرفتار بلاها خواهد شد و مصیبت‏های گوناگون بر وی وارد خواهد شد.،
در این لحظه فاطمه علیهاالسلام به شدت گریست و پرسید: ای پدر! ثواب کسی که بر او و مصیبت هایش گریه کند، چیست؟، فرمود: ای پاره تن من و روشنی چشمم! هر کس بر او و مصیبت‏هایش گریه کند، ثواب گریه‏اش مانند ثواب کسی است که بر دو برادر او [حسن و حسین] گریه کند،... .»(4)
سیمای زینب
بانویی بلند بالا با چهره‏ای نورانی، قوی اندام، دارای فصاحت و بلاغتی علی گونه و عصمت و حیائی فاطمی، حلم و بردباری حسنی و شجاعتی حسینی، از وی بانویی کم نظیر ساخته بود.(5)
دوران کودکی
1 ـ مقام وحدانیت

زینب علیهاالسلام از همان کودکی دارای کمالات معنوی و علمی بود چنان که امیرمؤمنان را به شگفتی وامی‏داشت. آن گونه که ملامحمد تقی، معروف به شهید ثالث، در مجالس المتقین و ابی سعید سبزواری در مصابیح القلوب می‏نویسند: «حضرت زینب علیهاالسلام همراه با ابوالفضل العباس علیهاالسلام در دوران کودکی، کنار امیرمؤمنان علیه‏السلام نشسته بودند، حضرت رو به ابوالفضل کرد و گفت: فرزندم بگو یک، او گفت یک. آن گاه از او خواست بگوید دو، ولی ابوالفضل علیه‏السلام پاسخ داد: پدر! با زبانی که یک گفته‏ام دو نمی‏گویم، (منظورش وحدانیت خدا بود) امام علیه‏السلام از خوشحالی فرزندش را بوسید. آن گاه زینب علیهاالسلام پرسید: پدر! ما را دوست داری!، فرمود: چگونه شما را دوست نداشته باشم، شما میوه دل من هستید.،
زینب علیهاالسلام عرض کرد: لایجتمع حبّان فی قلب مؤمن حب اللّه و حب الاولاد و ان کان ولابد فالحب لله تعالی و الشفقة للاولاد؛ دو محبت در قلب مؤمن جمع نمی‏شود [هم] حب خدا و [هم] حب اولاد اگر چاره‏ای نباشد پس دوستی مخصوص خداست و شفقت و مهربانی برای اولاد.،»(6) آری زینب از همان کودکی صاحب علم و کمال بود.
2 ـ ایثار در کودکی
نمونه دیگر از اسناد تاریخی، حکایت از ایثار حضرت زینب علیهاالسلام در دوران کودکی دارد که این نیز بیانگر رشد کمال انسانی وی در طفولیت است.
از جمله در ریاحین الشریعة می‏خوانیم: «روزی علی علیه‏السلام مهمانی به خانه آورد ولی در منزل غذایی نبود، حضرت از فاطمه علیهاالسلام سؤال کرد: آیا غذایی داریم.، حضرت فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: فقط یک قرص نان داریم که برای زینب نگه داشته‏ام.، حضرت زینب علیهاالسلام که در رختخواب ولی بیدار بود، گفت: مادر نان را برای مهمان ببرید، من صبر می‏کنم.،(7)
3 ـ مهر برادر
از همان کودکی علاقه‏ای عجیب به برادرش امام حسین علیه‏السلام داشت چنان که زینب کوچک هنگامی که گریه می‏کرد، تنها در آغوش برادرش آرام می‏گرفت. این رفتار فاطمه زهرا علیهاالسلام را شگفت زده کرده بود. به رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله عرض کرد:پدر من از چنین رفتاری تعجب می‏کنم. این گونه محبت بیش از حدّ معمول است. زینب بدون دیدن حسین شکیبایی ندارد و اگر بوی حسین را نشود، جان از تنش بیرون می‏رود.،
رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وقتی این حکایت را شنید، آه از سینه برکشید و اشک بر چهره‏اش روان شد و فرمود: ای نور چشم من این دختر با حسین علیه‏السلام به سفر کربلا خواهد رفت و رنج‏ها خواهد دید...،»(8)
جدایی بیاندازی!»(9)
زینب علیهاالسلام
ام کلثوم، ام عبدالله، ام الحسن، ام المصائب، ام الرزایا، ام النوائب، و... کنیه‏های این بانوی بزرگوار است و القاب مبارکش که بیش از 60 مورد ذکر شده عبارتند از: عالمه غیر معلمه، فهیمه غیرمفهمه، کعبة الرزایا، نائبة الزهرا، نائبة الحسین، ملیکة النساء، عقیلة النساء، عدیلة الخامس من اهل الکساء، شریکة الشهداء، ناموس رواق العظمة کفیلة السجاد، سیدة العقایل، سرابیها، سلالة الولایة، سقیقة الحسن، عقیلة خدر الرسالة، ولیدة الفصاحة، رفیعة الولایة، البلیغة، الفصیحة، الکاملة، عابدة آل علی، صدیقة الصغری، موثقة، عقیلة الطالبین، فاضلة، شمسة قلادة جلالت، عقیلة الوحی، نجمة سماء نباله، معصومة الصغری، قرینة النوائب، محبوبة المصطفی، قرة عین مرتضی، صابرة محتسب، ربة خدر القدس، قبلة الرزایا، رفیعة الوحی، باب جعلة الخطایا، خضرة علی و فاطمة، ربیعة فضل، شریکة الحسین، بطلة کربلا، عظیمة بلواها، عقیلة قریش، باکیه، سلیلة الزهرا، امین الله، آیة من آیات الله، عارفة، اهل التقی، لبیبة جزلة عاقلة، عقیلة جلیلة، امرأة عاقله، محدثه، ناوس کبریا، راضیة بالقدر و القضاء وحیدة، شجاعة، زاهدة، عامله.(10)
ویژگی‏های شخصیتی
هرچند برخی از القاب وی به ویژگی‏های مهمّی در این بانوی بزرگوار اشاره دارد لیکن جا دارد، به چند ویژگی بارز از آن حضرت اشاره شود.
1 ـ عبادت:
زینب علیهاالسلام در عبادت و بندگی خداوند، پیرو مادرش زهرا علیهاالسلام بود. اکثر شب‏ها ر ابه تهجد و تلاوت قرآن صبح می‏کرد و به گفته برخی از مورخان شب بیداری یادگار فاطمه علیهاالسلام در طول عمرش، هرگز ترک نشد. حتّی در شب یازدهم محرم با آن همه خستگی و فرسودگی و مشاهده آن همه آلام روحی نماز شب خود را خواند. همچنین از امام سجّاد علیه‏السلام نقل شده است که: «ان عمتی زینب کانت تودی صلواتها من قیام الفرائض و النوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشام و فی بعض المنازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع و الضعف منذ ثلات لیالٍ لانها کانت تقسم ما یصیبها من الطعام علی الاطفال لان القوم کانوا یدفعون لکل واحد منا رغیفا واحدا من الخبز فی الیوم و اللیلة؛
عمه‏ام زینب، نمازهای واجب و مستحبی‏اش را در طول مسیر کوفه به شام می‏خواند و در بعضی از توقفگاه‏ها از شدت گرسنگی و ضعف در مدّت شبانه روز نمازش را نشسته خواند. چون آنچه از غذا سهم او بود، بین کودکان تقسیم می‏کرد. چون آن قوم به هر یک از ما یک گرده نان در شبانه روز می‏دادند.»(11)
2 ـ علم و دانش
بخشی از علم و دانش حضرت زینب علیهاالسلام از نوع اکتساب نیست، بلکه همچو سایر اهل بیت علیهم‏السلام از منبع علوم غیبی است. از این روست که امام زین العابدین به وی «عالمه غیر معلمه» لقب می‏دهد. آری، این بانوی بزرگوار چنان مقام علمی والایی داشت که یک سال پس از ورود امیرمؤمنان علیه‏السلام به کوفه زنان آن شهر از وی خواستند اجازه کسب فیض دهد و او در ایامی که در کوفه بود، مجلسی تشکیل داد و در خانه خود به زنان تفسیر قرآن درس می‏داد.(12)
می‏گفتی، گفت: بلی، امام فرمود:
ای نور دیده این رمز است در مصیبت وارده بر شما عترت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آن گاه مصائب وارده را شرح داد و حضرت زینب علیهاالسلام گریست.(13)
3 ـ کرامت و استجابت دعا
هر چند هزاران کرامت از این بانوی بزرگوار بروز کرده امّا فقط نمونه‏ای را نقل می‏کنیم. مرحوم ثقة الاسلام نوری از سید محمدباقر سلطان آبادی نقل می‏کند: «به چشم درد شدیدی در چشم چپ مبتلا شدم. هرچه درمان کردم، اثری نداشت، به سلطان آباد آمدم و نزد پزشکان رفتم. آن‏جا هم فایده‏ای نکرد و بر عکس مریضی‏ام شدید شد. بعضی از دکترها می‏گفتند قابل علاج نیست. برخی هم قول شش ماه بعد می‏دادند و من هر روز از روز قبل نالان‏تر می‏شدم تا این که سیاهی چشمم گرفته شد و دیگر نمی‏توانستم بخوابم. در آن اوقات یکی از دوستانم برای خداحافظی به دیدنم آمد. او می‏خواست به کربلا برود. من هم با او راهی شدم. در منزل اول درد چشم شدیدتر شدو همه، مرا شماتت می‏کردند مگر یک نفر. بالاخره، به منزل دوم رسیدیم درد شدیدتر از قبل شد و ورم چشمم افزونتر. تا این که نزدیک سحر آرامش پیدا شد.
در عالم رؤیا عقیله بنی هاشم زینب کبری علیهاالسلام را دیدم که گوشه‏ی مقنعه‏اش را به چشمم می‏کشید.
از خواب بیدار شدم و چشمم خوب شد. دوستانم باور نمی‏کردند، سوار شدیم در بین راه درد و ناراحتی احساس نمی‏کردم. من که همیشه ناراحت و عاجز بودم، پیش خود گفتم: کاش بسته‏ی روی چشمم را باز می‏کردم. تا باز کردم، دیدم همه چیز را می‏بینم. صدا زدم که رفقا بیایید، همه آمدند و گفتند: کدام چشمت درد می‏کرد؟، گفتم:
چشم چپم بود.، هرچه نگاه کردند تفاوتی بین چشم چپ و راستم ندیدند.»(14)
می‏خوانیم:
«شیخ عبدالرحمن جمهوری مصری (از علمای اهل سنت) نویسنده‏ی کتاب مشارق الانوار، می‏گفت:
در گرفتاری سختی افتادم، با خود گفتم بر سر قبر حضرت زینب، دختر علی بروم، شاید گرفتاری رفع شود.
در کمال ناباوری آن مشکل من حل شد. به خدا سوگند! از حرم بیرون نیامدم، مگر با حاجت روا شده.»(15)
4 ـ معصومه
از دیگر ویژگی‏های حضرت، مقام عصمت است؛ می‏دانیم که عصمت درجاتی دارد. مرتبه‏ی عالی آن مخصوص اهل بیت علیهم‏السلام است «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا»(16) اما چون حضرت زینب علیهاالسلام نیز از طینت محمدی و مجاهده نفس برخوردار بود، توانست به مرتبه‏ای از این عصمت دست یابد. لذا خود آن حضرت در برخی احتجاجات خود به این مقام اشاره می‏کند.
محقق ممقانی در تنقیح المقال می‏نویسد:
«در صورتی که عقیده به عصمت زینب داشته باشیم، گزاف نگفته‏ایم. آنان که بر حالات زینب در عاشورا و پس از آن واقف باشند، چگونه می‏توانند عصمت آن بزرگوار را انکار کنند. چون اگر زینب عصمت نداشت، در آن مدتی که امام سجاد علیه‏السلام بیمار بود، امام حسین مقداری از سنگینی بار امامت را به آن حضرت نمی‏سپرد.»(17)
5 ـ موثقه و صدیقه و امینه
حضرت زینب علیهاالسلام مورد اطمینان همه، خصوصا حضرت سید الشهدا و امام سجاد علیهماالسلام بود. لذا امام حسین علیه‏السلام ودایع امامت را به وی سپرد و هر وقت امام سجاد علیه‏السلام به بیان اخبار و احادیث می‏پرداخت و می‏خواست در ذهن مردم جای بگیرد، آن را به عمه‏اش مستند می‏کرد. ابن عباس نیز همین طور به زینب علیهاالسلام استناد می‏کرد با این که خود مقام والایی داشت ـ می‏گفت: «حدثتنا عقیلتنا.»(18) روایت حضرت زینب را به مناسبت در فصل‏های مختلف نقل خواهیم کرد.
از طرف دیگر حضرت، جزو صدیقین به شمار می‏رفت مقامی که اشخاص محدودی بدان دست یافته‏اند. و پیامبران بدان مقام فخر می‏کردند «انه کان صدیقا نبیّا»(19) ابراهیم صدیق پیامبر بود. والاترین مقام صدیقین متعلق به علی امیرمؤمنان است(20) و در زنان سابقه این مقام به حضرت مریم و در امت پیامبر به فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام (21) و آن گاه به حضرت زینب علیهاالسلام اختصاص دارد. لذا چون مادرش فاطمه‏ی زهرا به صدیقه‏ی کبری مشهور بود، به وی صدیقه‏ی صغری می‏گفتند.
همچنین حضرت زینب امانتدار الهی بود و به مقام «امینة الله» رسید. زیرا اگر دارای چنان مقامی نمی‏بود، هرگز امام حسین علیه‏السلام ودایع امامت را به وی نمی‏سپرد. آری او در سایه عبادت و بندگی به این مقام رسید.
در محضر رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله
چنانچه زینب علیهاالسلام در سال 5 هجری متولّد شده باشد، تنها 5 سال محضر رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را درک کرده است. البته 5 سالی که آکنده از مهر و عطوفت و خاطراتی برای تمام عمر بود.
آخرین خاطره‏ی وی از دوره‏ی رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله مربوط به لحظه‏ای است که هنگام رحلت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، امیرمؤمنان، فاطمه زهرا، حسن و حسین علیهماالسلام هر یک خوابی دیدند که دلالت بر وفات رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله داشت. لذا با ناله و تحیت به سوی رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله حرکت کردند. در همین حال زینب علیهاالسلام نیز خدمت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آمد و گفت: یا رسول الله، یا جداه! دیشب خواب هولناکی دیدم. کانی بریح عاصفة انبعثت و اسودت الدنیا و ما فیها و اظلمتها و حرکتنی من جانب فرأیت شجرة عظیمة فتعلقت بها من شدة الریح قد قلعتها و القتها علی الارض ثم تعلقت علی غصن قوی من اغصان تلک الشجرة فقلعتها ایضا ثم تعلقت بضرع آخر فکسرته ایضا. فتعلقت علی فرعین متصلین من فروعها فکسرتهما ایضا فاستیقضت من نوهی هذه؛
گویا باد سختی وزیدن گرفت به صورتی که دنیا و ما فیها را تاریک و ظلمانی کرد و من را [شدت باد] به سوئی می‏برد. بالاخره درخت بزرگی به نظرم آمد، خود را به آن چسباندم. باد از شدت وزش، درخت را از ریشه کند و برزمین انداخت. من خود را به شاخه‏ای محکم از شاخه‏های آن درخت آویختم. باد آن شاخه را نیز درهم شکست، به شاخه‏ای دیگر آویزان شدم، آن را هم شکست، در آن حال به دو شاخه که به هم متصل بودند از فروع آن شاخه چسبیدم، اما آن دو را نیز شکست، و من وحشت‏زده از خواب برخاستم.
رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از شنیدن این خواب سیلاب اشک از دیده‏اش جاری شد و به شدت گریست. آن گاه فرمود: ای نور دیده! آن درخت جد تو است که به زودی تندباد اجل او را از پای در خواهد آورد و آن شاخه نخست که به آن پناه بردی، مادر توست و شاخه دیگر پدرت و آن دو شاخه دیگر برادر تو حسن و حسین هستند که در مصیبت ایشان دنیا تاریک می‏شود و تو در مصیبت آن‏ها جامه سیاه می‏پوشی.،»(22) آری و در پی این خواب، با فاصله‏ای اندک رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به سوی جنان پر کشید و خاندان اهل بیت علیهم‏السلام را در دنیا با مردمان منافق و کینه‏توز تنها گذاشت.

خادمين زينب س! بازدید : 45 یکشنبه 19 شهریور 1391 نظرات (0)

كربلا، بيابان سوزاني است كه در آن بال و پر منطق مي‏سوزد. سر عقل خم مي‏شود. پاي چوبين استدلال مي‏شكند و زبان استدلال، لال مي‏شود.
پيش از حسين(ع) و پس از او، صحنه تاريخ هماره ميدان نبرد حق و باطل بوده است. اما چرا از ميان اين همه، عاشورا حماسه‏اي ديگرگونه است؟
شايد حضور چهره‏هاي گوناگون يك جامعه، مثل زن، كودك، جوان، پير و ... يا وجود تمام عناصر يك زندگاني كامل مانند تشنگي، ايثار، عشق، مظلوميت، نيايش، خواب، بيداري، جهاد، وفاداري و ... بر اين تابلو، رنگي از جاودانگي پاشيده است.
اما غير از اين شايد بتوان گفت كه در درگيري مستمر حق و باطل، چيزي كه اثر آن كمتر از خود آن درگيري نيست، آگاهي تاريخ و جامعه از آن است، چون افراد و جوامع زوال‏پذيرند و اگر درگيري حق و باطل، تنها در ميان نيروهاي درگير در كشمكش مطرح باشد. هر دو نيرو روزي از بين خواهند رفت. اما اگر پيام اين درگيري به گوش تاريخ و به دست جامعه برسد، اثري زوال‏ناپذير خواهد داشت.
و شايد بتوان گفت آنچه مبارزه حق و باطل را در طول تاريخ امتداد داده، پيام آن بوده است. و نيز شايد يكي از دلايل وجودي قصص قرآن همين باشد. مثلاً در قصه فرزندان آدم، برادري به دست برادر ديگر كشته مي‏شود و كلاغي برانگيخته مي‏شود تا قاتل را گوركني بياموزد، اگر خدا نبود كه ببيند و بنگارد و پيام‏آوري نبود تا پيام را برساند، شايد خون هابيل براي هميشه در خاك مي‏خفت.
در اينجا هم درگيري حسين(ع) و يزيد را پيامبراني است. يكي پيامبري كه «امام» است. و ديگر پيامبري كه «زن» است. و ديگراني كه هر كدام بار پيامي را به دوش جان داشتند.
چه مي‏توان گفت از زبان آتشين سجاد(ع)؟ و چگونه مي‏توان گفت كه آن امام در عاشورا چه ديد و چه شنيد و چه كشيد! و پس از آن چه مي‏بايست ببيند و بكشد! كه اگر او نبود فريادهاي زينب(ع) هم در گنبد تاريخ طنيني مي‏افكند و سپس رفته رفته به خاموشي و فراموشي فرو مي‏رود.
چرا كه او حلقه‏اي طلايي از زنجيره خدايي امامت بود و اگر او نمي‏ماند، هيچ كسي و حتي هيچ زينبي توان امتداد اين ريسمان آسماني را نداشت.
و از زينب(ع) گفتن نيز خود از سجاد(ع) گفتن است. چرا كه زينب(ع) با حضور امام، زينب(ع) بود، كه اگر امام نباشد هر حركتي بي‏جهت و محكوم به زوال است.
و اما من باز راه خطا رفتم. من بر آن بودم
كه در اين كار، راه بر چند و چون و چرا ببندم. و «عشق را كه تنها كار بي‏چراي اين عالم است»، به زير سؤال نكشم. قصد من آب دريا كشيدن نبود و تنها به قدر تشنگي چشيدن بود. و تنها بر آن بودم كه به عبارتي كوتاه، اشارتي به عشق كرده باشم. اشارتي به زينب(ع) كه پيامبر خون خدا است.
كه اگر زينب(ع) در آنجا نبود، كلاغهاي
سياه چنان بر جناياتشان بال مي‏گستردند كه به جز سياهي چيزي به يادگار نمي‏ماند. و
اين است كه تا قرآن گشوده است، كتاب عاشورا بسته نخواهد شد. چرا كه مرگ قهرمانان اين داستان، آخرين برگ كتاب نيست.
و زينب(ع) فصلي ديگر بر اين كتاب ضميمه كرد. فصلي بي‏پايان كه همچنان ورق مي‏خورد و هر ورقش عاشورايي است.
و نه تنها هر زميني، كه هر سينه‏اي كربلايي است كه هر دم در آن عاشورايي بپاست. و حسيني و يزيدي در پهنه آن به نبرد ايستاده‏اند. تا كدام پيروز شوند. هر چند كه حسين(ع) هيچ گاه شكست نخورده است. چرا كه هميشه زينبي هست تا همچنان كه علي(ع) ذوالفقار از نيام برمي‏كشيد؛ زبان از كام بركشد و چون طوفان بتوفد و چون سيل بخروشد و در
اسارت هم با گردن افراخته گام بردارد و با روي افروخته بر سر ابن‏زيادها و يزيدها فرياد بكشد.
آري، حسين(ع) هيچ گاه نمرد و هيچ گاه شكست نخورد. و پرچمش بر زمين نيفتاد. پرچم حسين(ع) خون‏آلوده شد؛ اما خاك‏آلوده نشد. و حسين(ع) نه تنها شكست نخورد بسا غنيمت كه آن روز به چنگ آورد و براي ما به وديعه گذاشت.
او گوهر گران شهادت را از دشمن به غنيمت گرفت و چه غنيمتي از اين گران‏مايه‏تر؟!
آري حسين(ع) نمرد، كه اگر مرده بود، چرا پس از سالها «متوكل» دستور داد تا قبر او را آب ببندند و اگر كسي به زيارت آن برود، دستش را قطع كنند.
و اما يزيد، او نه تنها نتوانست از خود حسين(ع) بيعت بگيرد كه از خون او نيز نتوانست. چرا كه خون حسين(ع) پيام و پيامبر داشت.
و يزيد اگر زنده ماند، از آن بود تا ما در امتداد آن خط سرخ هر روز يزيدي را بكشيم و انتقام خون حسين(ع) را كه هنوز مي‏جوشد و تا آن سوي هنوز خواهد جوشيد از آنان بگيريم.
و اگر حسين(ع) تشنه ماند و حسينيان تشنه ماندند، از آن بود تا ما هر روز با اشك و خون، گلوي تشنه‏اشان را تر كنيم و از تشنگي آنها بياموزيم كه اگر تشنه بوديم، و از اندك سپاه آنها بياموزيم كه اگر اندك بوديم و تمام دنيا در برابر ما ايستاده بود؛ باز هم عاشقانه بجنگيم، حتي اگر هفتاد تن باشيم!
و بياموزيم كه هر كدام يزيدي را در درونمان بكشيم و با جاني حسيني و زباني زينبي به قيامي حسيني و پيامي زينبي برخيزيم. و بياموزيم كه گرسنگي بخوريم و برهنگي بپوشيم، اما بندگي نكشيم.
خون بدهيم، اما دين نه! جان بدهيم، اما ايمان نه!
روزي كه حسين(ع) آهنگ رفتن دارد، گويي اين آيات خدا، دوباره بر او و يارانش مي‏بارد:
ـ «و قاتلوا في سبيل‏اللّه‏ الذين يقاتلونكم
...»(1)
ـ (و بجنگيد در راه خدا با آنان كه با شما مي‏جنگند ...)
ـ «... و لا تقاتلوهم عند المسجد الحرام ...)(2)
ـ (... و بجنگيد با آنها در پيشگاه مسجدالحرام ...)
ـ «و انفقوا في سبيل‏اللّه‏ و لاتلقوا بايديكم الي التهلكة ...»(3)
ـ (و انفاق كنيد در راه خدا و به دست خود، خود را به نابودي ميفكنيد ...)
اما حسين(ع) ديگر چه دارد كه انفاق كند؟ او آخرين دارايي خود را براي انفاق و آخرين سلاح خود را براي قتال به كف مي‏گيرد؛ يعني جانش را و خونش را! آيا اين چنين رفتن، خود را به هلاكت افكندن است؟ نه! راستي را كه:
آنكه مردن پيش چشمش تهلكه‏ست
امر «لا تلقوا» بگيرد او به دست
«كل شي هالك الا وجهه»(4) مي‏گويد: هر چيزي هلاك شود مگر حق. حال چه مرگ باشد، چه زندگي! هر چيزي! يعني اگر رفتن، حق باشد، ديگر «رفتن» نيست كه عين «ماندن» است.
و باز در آيه‏هاي سپسين همان سوره، گويي خدا به حسين(ع) مي‏گويد:
ـ «و اتموا الحج و العمرة لله فان احصرتم فما استيسر من الهدي ...»(5)
ـ (و به انجام رسانيد حج و عمره را براي خدا پس اگر بازداشته شديد، آنچه كه ميسر شود از قرباني ...)
و او كه نمي‏تواند حج را به پايان برد، قرباني مي‏كند. چه چيز را؟ هر چه داشته باشد! گوسفند؟ شتر؟ نه! اسماعيلش را، يك ابراهيم و هفتاد اسماعيل را! يك «امام» را!
چه تفاوت دارد؟ اينجا بايد بر گونه سنگ سياه بوسه زد، و آنجا بر لب سرخ شمشير!
اينجا بايد از لباس تن عاري شد و آنجا از لباس جان! اينجا بايد ... و آنجا بايد ...
و باز، گويي در چند آيه پس از آنها خدا تصميم نهايي حسين(ع) را باز مي‏گويد:
ـ «و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات اللّه‏ ...»(6)
ـ (و از مردم كسي است كه مي‏فروشد جان خود را براي خشنودي خدا ...)
و آنگاه حسين(ع) به راه مي‏افتد.
آن روز آب فرات را بر حسين(ع) و يارانش بستند؛ و امروز بگذار تمام آبهاي جهان را بر ما ببندند. ما آموخته‏ايم كه تشنه و گرسنه بجنگيم، اما چه شكوهمند است اينكه بدانيم تاريخمان را خود مي‏نويسيم، و نه تنها خود آن را ورق مي‏زنيم، كه خود، برگ برگ تاريخيم. كلمه به كلمه آن با قطره قطره عرق جهاد و خون شهادتمان رنگ مي‏گيرد و صفحات آن از التهاب نفسهاي اسبمان به شماره مي‏افتد.
آن روز حسين(ع) گفت: «خواب ديدم كه ما مي‏رويم و مرگ مي‏آيد.»
مرگ جبر است. و حسين(ع) زره مرگ را برداشت، پوشيد و رويين شد. چه، آنسان زندگي را مرگ مي‏دانست و اينسان مرگ را زندگي!
چرا كه او از پدرش آموخته بود كه مي‏گفت: «محبوب‏ترين چيزي كه من آن را ملاقات مي‏كنم، مرگ است.»
و هم از او آموخته بود كه مي‏گفت: «همانند كسي كه در شب تاريك، در جستجوي آب در بياباني بي‏پايان، ناگاه چشمه‏اي بيابد، شهادت برايم دوست‏داشتني است.»
آن روز كه حسين(ع) قصد ميدان داشت. به ياران خود چنين گفت: «من بيعت خود را از گردنتان برداشتم، شما مي‏توانيد بر مركب شب سوار شويد و برويد.»
آنان كه خدا را هم بيعتي بر گردن داشتند، ماندند. و آن سياهي لشكر، آن لشكر سياه، آن شب در تاريكي، جان شبزده خود را برگرفتند و رفتند. و به شب پيوستند؛ كه خفاشان تاب آفتاب ندارند!
و «منطق پرواز» اين چنين است. كه آنجا از آن همه مرغ، تنها «سي مرغ» به «سيمرغ» رسيد.

خادمين زينب س! بازدید : 37 یکشنبه 19 شهریور 1391 نظرات (0)

در کتاب قاموس اللغه آمده است که اصل کلمه زينب همان «زين اب » يعني زينت پدر است. همه مورخان نوشته اند که فرشته والامقام وحي، حضرت جبرائيل اين نام را از سوي خدوند براي او برگزيد و چه نيکو انتخابي!

آيا تا به حال به اين نکته فکر کرده ايد که اگر اين زينت و شرافت پدر، اين نمونه بي کاستي و آيينه تمام نماي مادر و اين يار پايدار تزلزل ناپذير برادر نبود، چه اتفاقي در تاريخ اسلام مي افتاد؟ چه تغييري در مسير حرکت اسلام رخ مي داد؟!
چه ميشد اگر زينب نبود؟
اگرزينب نبود, سلسله امامت به دست شقي ترين آدمي زادگان در نخستين روزهاي امامت چهارمين امام شيعيان مي گسست و رسالت الهي امامان _عليهم السلام_ در تبيين صحيح و راستين دين محمد _صلي الله عليه و آله_ ناتمام مي ماند .
عباس محمود عقاد، در روايت شاعرانه خويش از کربلا، مي نويسد:
«و آن گاه که حضرت زينب _عليها السلام_ با شنيدن فرمان ابن زياد در به قتل رسانيدن علي بن حسين _عليه السلام_ بي درنگ و قدرتمند خود را به برادرزاده عزيزش و امام معصوم زمانش رسانيد, او را در آغوش کشيد و فرياد مخالفت سرداد و آن چنان ابن زياد و مأمورانش را حيرت زده و مبهوت ساخت که ناخودآگاه دست از تصميم پليدش کشيد. بدون شک اگر فداکاري زينب نبود، نزديک بود از تنها بر جاي مانده از نسل حسين _عليه السلام_ نيز فقط نشاني از نام او بر زبان ابن زياد ملعون باقي بماند».
حضرت زينب _عليها السلام_ آمد تا امروز ما امام زماني حاضر و ناظر داشته باشيم.
نخستين فضيلت در خلاصي امام چهارم _عليه السلام_ از آن زينب است؛ زيرا زينب بود که در کربلا و کوفه تيغ شمر و ابن زياد را از او دور ساخت. آن گاه که به سختي دامان زين العابدين _عليه السلام_ را چسبيد و گفت: «سوگند به پروردگار او را مفارقت نخواهم کرد . اگر او را مي کشي مرا هم با او بکش»
محمد جواد مغنيه, متفکر صاحب نام لبناني مي نويسد:
«علي _عليه السلام_ علوم رسول خدا _صلي الله عليه و آله_ را که مستقيماً از فرستاده الهي دريافت کرده بود، به ذريه و اولاد خويش سپرد و اين علوم از طريق آل و ذريه او به دست ما رسيد».
اين حقيقت بر امويان نيز پوشيده نبود. از اين رو خواستند ذريه علي _عليه السلام_ را نابود کنند و از نسل او زنده اي باقي نگذارند تا همه آثار امام را از هستي ساقط سازند .بهترين دليل اين سخن گفته شمربن ذي الجوشن است که «فرمان امير عبيدالله بر اين صادر شده است که همه اولاد حسين کشته شوند».
شمر اين سخن را وقتي گفت که جهت قتل امام زين العابدين _عليه السلام_ شمشير برکشيده بود. همان هنگام زينب، عمه امام سجاد _عليه السلام_ در ميان آنان قرار گرفت و گفت : «کشته نخواهد شد مگر اين که من نيز کشته شوم».
از اين سخن شمر مي توان دانست که چرا حتي  طفل شيرخوار حسين _عليه السلام_ را نيز به قتل رساندند. امويان دو سرور اهل بهشت, حسن و حسين _عليهما السلام_ را به قتل رسانيدند و فرزندان حسين _عليه السلام_ را نابود ساختند و از ميان آنان جز زين العابدين _عليه السلام_ از چنگال مرگ نجات نيافت.
نخستين فضيلت در خلاصي امام چهارم _عليه السلام_ از آن زينب است؛ زيرا زينب بود که در کربلا و کوفه تيغ شمر و ابن زياد را از او دور ساخت. آن گاه که به سختي دامان زين العابدين _عليه السلام_ را چسبيد و گفت:
«سوگند به پروردگار او را مفارقت نخواهم کرد . اگر او را مي کشي مرا هم با او بکش».
زينب (س) ضامن بقاي اسلام
آري، وجود زينب _عليها السلام_ ضامن بقاي اسلام و علوم نبوي و علوي بود و حضورش سلسله ولايت و امامت را از گزند حوادث تلخ و نابودگر مصون داشت. اگر زينب نبود، در زمان بيماري و بستري گشتن امام سجاد _عليه السلام_ مردم چگونه حلال و حرام خدا را مي شناختند و گره از مشکلات شرعي خويش مي گشودند؟!
راستي در زمان اختفاي مصلحت آميز امام چهارم _عليه السلام_ هدايت جامعه به سوي ناب ترين فرامين اسلامي به عهده چه کسي جز زينب _عليها السلام_ بود؟!
شيخ صدوق مي نويسد: «حضرت زينب _عليها السلام_ نيابت خاصي از طرف امام حسين _عليه السلام_ داشت و مردم در مسائل حلال و حرام به او مراجعه مي کردند. از او مي پرسيدند تا اين که حضرت سجاد _عليه السلام_ بهبود يافت».
علامه مامقاني در کتاب شريف تنقيح المقال، آورده است: «زينب _عليها السلام_ مانند امام _عليه السلام_ داراي مقام عصمت بوده و کسي را نمي رسد که انکار کند و نپذيرد و اگر چنين نبود، هر آينه امام حسين _عليه السلام_ مقدار و پاره اي از بار سنگين امامت و پيشوايي روزگار را زماني که امام سجاد _عليه السلام_ بيمار بود بر او حمل و واگذار نمي نمود و پاره اي از وصايا و سفارش هاي خود را به او وصيت نمي کرد و امام سجاد _عليه السلام_ او را در بيان احکام و آن چه که از آثار و نشانه هاي ولايت و امامت است، نايبه به نيابت خاصّه و جانشين خود نمي گردانيد».
اگر زينب نبود, عاقبت حادثه عاشورا چه مي شد؟ اين حادثه چگونه به حماسه مبدل مي گشت؟ آيا در کندوکاو داستان کربلا از نيم روز عاشورا به بعد, صدايي رساتر از صداي زينب _عليها السلام_ و فريادي افشاگرانه تر از فرياد او يافته اي؟!
سرّ ني در نينوا مي ماند اگر زينب نبود             کربلا در کربلا مي ماند اگر زينب نبود
عمروبن سعدالاشراق, والي مدينه در زمان حکومت يزيد, پس از بازگشت کاروان اسرا به مدينه به يزيد چنين نوشت: «همانا که وجود او زينب _عليها السلام_ در ميان مردم مدينه اذهان را مي آشوبد. او زني سخنور و عاقل و خردمند است و عزم کرده تا با هوادارانش انتقام خون حسين _عليه السلام_ را بگيرد»
در کتاب «احتجاج» طبرسي چنين روايت شده است: «چون زينب _عليها السلام_ دختر علي _عليه السلام_ به جانب مردم اشاره کرد که ساکت شوند با همان اشاره، نفس ها در سينه حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد. پس شروع به سخن کرد... . مردم، با شنيدن اين سخنانِ ملامت انگيز، حيرت زده و مبهوت گريستند و دست هاي خود را از حسرت و اندوه به دندان مي گزيدند».
اين حقيقت چنان آشکار بود که کارگزاران ستم پيشه آن زمان نيز زبان به اعتراف گشودند.
عمروبن سعدالاشراق, والي مدينه در زمان حکومت يزيد, پس از بازگشت کاروان اسرا به مدينه به يزيد چنين نوشت: «همانا که وجود او زينب _عليها السلام_ در ميان مردم مدينه اذهان را مي آشوبد. او زني سخنور و عاقل و خردمند است و عزم کرده تا با هوادارانش انتقام خون حسين _عليه السلام_ را بگيرد».
و نتيجه آن شد که از شدت احساس خطر از نشر و تبليغ انديشه عاشوراي حسين _عليه السلام_ تصميم به تبعيد حضرت زينب _عليها السلام_ از مدينه گرفتند.
کمال السيد، در کتاب «زني به نام زينب _عليها السلام_» مي نويسد: «زني به نام زينب _عليه السلام_ که در سينه اش قلب علي _عليه السلام_ مي تپيد و در چشمانش فروز زندگي حسين _عليه السلام_ موج مي زد، به کاخ يزيد وارد شد با گام هايي استوار... در برابر اين همه صلابت و سترگي, يزيد و ابن زياد از تخت هايشان فرو افتادند.... . يزيد در مقابل منطق سرخ زينب _عليها السلام_ مثل مگس کوچک و ناچيز شده بود و شايد براي نخستين بار بود که باور کرد حسين _عليه السلام_ هنوز زنده است. هنوز در کربلا مي جنگد و نزديک است که به دروازه هاي دمشق برسد».
منبع : شیعه نیوز

خادمين زينب س! بازدید : 51 چهارشنبه 15 شهریور 1391 نظرات (0)

حجت الاسلام عبدالکریم پاک‏نیا
روز ۵ جمادی الاول سال پنجم هجرت، مقارن با تولد دختری پاک سیرت و ستوده خصال از خاندان آل رسول (ص) است. بانوی شایسته‏ای که الگوی صبر و مقاومت، پاسداری از ارزشهای الهی و جلوه‏ای از فضائل و کمالات اخلاقی و انسانی است.

این نوزاد مبارک آنچنان ویژگیهای پدر گرامی‏اش حضرت علی(ع) را در خود جمع کرده بود که زینب «زینت پدر» نام گرفت و وارث تمام زیبائی‏های خاندان رسالت و امامت در طول تاریخ گردید.
زینب از همان دوران کودکی پیام آور خصلت‏های والای انسانی معنوی بود که بعدها در اثر پیشآمدهای تلخ و شیرین تاریخی آن‏ها را به فعلیت رسانده و جلوه‏ای از خصائل پسندیده نبوی علوی و فاطمی گردید، شکیبایی، پارسایی، دانش و بینش، حلم و حزم، تدبیر ، سیاست و سیادت، بزرگواری عظمت روح و جلالت شخصیت، پایداری در راه هدف، قوت قلب و اراده‏ای فولادین، راستی و امانتداری، دفاع از حق و عدل و ارزشهای معنوی، حمایت از یتیمان و ضعیفان و محرومان، مهر و عطوفت و شفقت، پرورش فرزندان پاک و صالح، همسرداری، خانه داری، عزت نفس، وفا به عهد، برخی از اوصاف و ویژگیهای این دختر رسالت و یادگار امامت می‏باشد که به غیر از مادر گرامی‏اش بانوی دیگری به آن عظمت نرسید و به این جهت به آن حضرت صدّیقه صغری نیز گفته می‏شود.(۱)
امّا آنچه این مقال در پی آنست تبیین مقام علمی و بعد فرهنگی و تربیتی آن بانوی آسمانی از میان سایر اوصاف والایش می‏باشد.
القاب بلند عقیله، عالمه غیر معلّمه و محدّثه، نشانگر عظمت علمی و بلاغت و فصاحت آن بانوی گرامی است.
مقام علمی زینب کبری آنچنان واضح و روشن است که سخن حضرت سجاد(ع) برای درک عظمت آن بانوی دانشمند کافی است. حضرت سجاد(ع) در مورد جایگاه علمی آن بزرگوار فرمود: «انت بحمداللّه عالمهٌ غیر معلّمهٍ و فهمهٌ غیر مفهمّهٍ؛(۲) عمه جان! به لطف الهی تو دانشوری هستی که از گنجینه وحی علم آموخته‏ای و کسی به تو آموزش نداده و اندیشمندی هستی که بدون معلم می‏فهمی و تعقل و تدبّر داری!.»
در مقام تعقّل و اندیشه و هوشمندی آنچنان اوج گرفته بود که حضرتش را به عقیله بنی هاشم موسوم گردانیدند.ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین و در ذیل شرح حال عون بن عبداللّه می‏گوید: مادر عون، زینب عقیله، دختر علی بن ابی طالب (ع) است. زینب همان بانوئی است که ابن
۳۹ عباس خطبه فدک فاطمه(س) را از او روایت کرده است. ابن عباس در آغاز نقل خطبه می‏گوید: عقیله ما (بنی هاشم) زینب دختر علی (ع) این خطبه را گزارش نموده است.(۳) برای توضیح سخن ما فقط به فرازهائی از خطبه حضرت زینب در کوفه می‏پردازیم و آن میراث جاویدان فرهنگی را مورد تجزیه و تحلیل قرار می‏دهیم.
نمونه‏ای از مقام علمی آن حضرت با مروری کوتاه به شرایط و زمینه‏هائی که خطبه معروف زینب کبری (ع) در آن بستر زمانی واقع شد می‏توان به اهمیت و جایگاه رفیع آن در فرهنگ عالی اهل بیت(ع) واقف شد. سخن گفتن در حال اسارت، بعد از آن همه مصیبت و ناراحتی‏ها و تألمات روحی و جسمی، که بحرانی‏ترین حالات را برای هر انسانی می‏تواند در پی داشته باشد. امّا زینب کبری(ع) از یک سو به خاطرات گذشته می‏اندیشد که چگونه ۲۰ سال قبل از آن با عزت و احترام تمام، در کنار عزیزین اعضاء خانواده‏اش با شکوه و عظمت زندگی می‏کرد.
او که در آن شهر معلم و مفسر قرآن برای بانوان بوده است، و از سوئی دیگر امروز حتی نه به صورت فردی عادی و آزاد به این شهر می‏آید بلکه بعنوان اسیر دست دشمن و همراه با سرهای به نیزه زده شده دلبندهای عزیزتر از جانش، وارد آن شهر غم زده می‏شود. زینب کبری بدون اینکه خم به ابرو بیاورد و ذرّه‏ای ابراز ذلت و خواری و شکستگی بکند با سیمائی کاملاً پر صلابت و قاطعیت و گفتاری فصیح و بلیغ همچون پدرش علی(ع)، به کوهی استوار می‏ماند که در برابر طوفان حوادث، سخت و مقاوم حتی واژه بلند شکیبائی و بردباری در مقابل عظمت و شکوه آن شیر زن نینوا به زانو در آمده است. آری تصور آن لحظات حساس تاریخی به ما می‏آموزد که صبوری و بردباری نیز از رفتار آن گرامی شگفت زده و متعجب است.
زینب (س) آنچنان در سخنان خویش به آیات الهی و مثل‏های متداول تمسک می‏جوید مثل اینکه یک خطیب و مفسر ورزیده در اوج اقتدار و متعادل‏ترین حالات روانی سخن می‏گوید. او در خطبه‏اش تاریخ نکبت بار گذشته و اعمال نفرت‏انگیز و عبرت‏آموز کوفیان بی وفا را به رخ آنان می‏کشد و آنان را به تفکر و تعقّل در رفتار پیشینیان فرا می‏خواند. همچون پیامبری منذر از فرجام خطرناک اعمالشان آنان را می‏ترساند. زینب(س) از زحمات رسول گرامی اسلام و خدمات شایان توجّه آن گرامی به اهل اسلام سخن به میان می‏آورد. آری ایراد یک سخنرانی با رعایت فنون خطابه، منظم و منسجم، بدون دغدغه خاطر، تمام نفس‏ها را در سینه‏ها حبس می‏کند. یادآور بلیغ‏ترین خطابه‏های امیرمؤمنان علی(ع) به اهل آن دیار می‏شود. او برای خداوند عالمیان زیباترین ستایش‏ها را به عمل آورده و در مقام شناسائی خود و تبیین جایگاه ارزشمندش در میان مسلمانان، خود را فرزند حضرت خاتم الانبیاء محمد (ص) معرفی می‏کند. آری این خطابه حماسی، علمی و ادبی یکی از شاهکارهای اهلبیت و نشانگر بخشی از عظمت علمی آن بانوست.
با توجه به اهمیت کلمات آن بانوی شایسته در این نوشتار نخست متن خطبه را با ترجمه آن می‏خوانیم و آنگاه به مواردی از آموزه‏های اخلاقی، تربیتی و اعتقادی سخنرانی حضرت زینب (س) در ورود به شهر کوفه در سال ۶۱ قمری می‏پردازیم:
«الحمد للّه و الصّلاه علی أبی محمّدٍ و آله الطّیبین الاخیار. أمّا بعد یا اهل الکوفه، یا اهل الختل و الغدر! أتبکون؟! فلا رقأت الدّمعه، و لا هدأت الرّنّه، انّما مثلکم کمثل الّتی نقضت غزلها من بعد قوهٍ أنکاثاً تتخذون ایمانکم دخلاً بینکم. ألا و هل فیکم الّا الصّلف و النّطف و الصّدر الشنف و ملق الأماء و غمز الأعداء؟ أو کمرعی علی دمنهٍ او کفضّهٍ علی ملحودهٍ، الا ساء ما قدّمتم لأنفسکم ان سخط اللّه علیکم و فی العذاب أنتم خالدون. اتبکون و تنتحبون؟ ای و اللّه فابکوا کثیراً و اضحکوا قلیلاً فلقد ذهبتم بعارها و شنارها و لن ترحضوها بغسلٍ بعدها ابداً، و انّی ترحضون قتل سلیل خاتم النّبوّهٍ و معدن الرّساله و سیّد شباب اهل الجنّه و ملاذ خیرتکم و مفزع نازلتکم و منار حجّتکم و مدره سنّتکم. الا ساء ماتزرون و بعداً لکم و سحقاً. فلقد خاب السّعی و تبّت الایدی و خسرت الصّفقه و بؤتم بغضبٍ من اللّه و ضربت علیکم الذّله و المسکنه. ویلکم یا اهل الکوفه! أتدرون ایّ کبدٍ لرسول اللّه فریتم؟ و ایّ کریمهٍ له ابرزتم؟ و ایّ دم له سفکتم؟ و ایّ حرمهٍ له انتهکتم؟ لقد جئتم بها صلعاء عنقاء سوداء فقماء کطلاع الارض و ملاء السّماء أفعجبتم ان مطرت السّماء دماً و لعذاب الآخره اخزی و انتم لاتنصرون، فلا یستخفّنکم المهل فانّه لایحفزه البدار، و لا یخاف فوت الثّار، و انّ ربّکم لبالمرصاد...»
حمد و ستایش خداوند را و درود و صلوات بر پدرم محمد و اهل بیت پاک و برگزیده او. ای مردم کوفه! ای صاحبان مکر و خدعه! آیا بر ما گریه می‏کنید؟ هرگز آب دیدگان شما فرو نایستد و ناله‏های شما ساکت نگردد. مثل شما مثل زنی است که رشته‏های خود را نیکو ببافد و سپس از هم باز کند. شما ایمان خود را مایه مکر و خیانت در میان خود ساختید و رشته ایمان را بستید و دو مرتبه باز کردید. در میان شما جز خودستایی و تملقی چون تملق کنیزان و غمازی با دشمنان، خصلتی نیست. شما مانند گیاههای زباله دانها هستید که قابل خوردن نیستند و به نقره‏ای می‏مانید که زینت قبور باشد و از آن استفاده نمی‏گردد و عذاب جاویدان برای شما آماده شد. آیا پس از کشتن ما بر ما گریه می‏کنید و خود را سرزنش می‏نمایید؟ آری، به خدا قسم زیاد گریه کنید و کم بخندید. همانا شما لکه عار روزگار را به دامان خود افکندید که به هیچ آبی نمی‏توان شست و شویش داد. چگونه شسته شود قتل پسر پیغمبر و سید جوانان اهل بهشت و آن کسی که در جنگها و گرفتاریها ملجأ شما، و در مقام محاجه با دشمنان، رهنمای شما بود، و کسی که در سختیها به او پناه می‏بردید و دین و شریعت را از او می‏آموختید. بدانید و آگاه باشید که وزر و وبال بزرگی بجا آوردید. دور باشید از رحمت خدا، و هلاکت بر شما باد. به تحقیق که کوشش شما به ناامیدی کشید و دستهای شما (از رحمت) کوتاه شد و معامله شما، موجب خسران و زیانتان گردید. همانا به غضب خدا بازگشت نمودید و ذلت و۴۰ بیچارگی شما را احاطه کرد. وای بر شما ای اهل کوفه! آیا می‏دانید چه جگری از رسول خدا شکافتید؟ و چه گوهرهایی از حرم او را آشکار ساختید و چه خونی از او بر زمین ریختید؟ و چه حرمتی از او هتک نمودید؟! کار زشت و ناشایسته‏ای انجام دادید و جنایت بزرگی مرتکب شدید و ظلم و ستمی عظیم به بزرگی زمین و آسمان نمودید، آیا تعجب می‏کنید که آسمان خون بارید؟ و بی شبهه عذاب آخرت سخت‏تر و خوار کننده‏تر است و در آن روز شما را یاوری نخواهد بود، پس این مهلتی را که خداوند به شما داده است شما را سبک نکند و از حد خود خارج نسازد.(۴)
مقام عبودیت و بندگی
شکر الهی و حمد و ثنای بر آفریدگار هستی از مهمترین آموزه‏های اهل بیت (ع) برای پیروان آنان می‏باشد. که نشانگر نهایت بندگی و عبودیت در برابر حق است و زینب کبری (س) در این سخنرانی به ما می‏آموزد که در هیچ حالی ستایش از حق را نباید فراموش کرد و حمد خداوند جلوه‏ای از مقام تسلیم و رضاست.
آن بانوی خردمند نه تنها از خداوند متعال کوچکترین رنجشی ندارد بلکه به تمام بلاها و سختی‏هائی که در راه رضایت الهی مبتلاء می‏شود به دیده رضا و کمال معنوی نگاه می‏کند.
آری او از ابتلاءات و آزمایش‏های سخت الهی سربلند و پیروز بیرون آمده و به این جهت از خدایش راضی و او را در همه حال شکرگزار و سپاسگزار است.
زینب خدا را حمد می‏کند چرا که خداوند او را در میان دیگران برای این امتحان و نیل به درجات عالی دنیوی و اخروی انتخاب کرده است.
آنکه در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش می‏دهند
او در مقابل مصائب و گرفتاریها لحظه‏ای لب به شکوه نمی‏گشاید و هیچ جا اظهار ذلت و خواری نمی‏کند و با کمال شکوه و عظمت حمد الهی را بر زبان جاری می‏سازد چرا که دختر قهرمان علی(ع) معتقد است تمام کارهای خدا در حق بندگان زیباست نیش و نوش، و قهر الهی همه‏اش رحمت است و نعمت، و پذیرفته شدن در شایسته‏ترین راه تکامل. او نه تنها همه مشکلات را به جان خریده و آنها را زیباترین لحظات زندگی خود می‏داند.(۵) بلکه اینها را اولین گام عشق به حق و خدا می‏داند و به همین علت به پیروان خود می‏آموزد که در هر شرائطی باید حمد خدا را گفت و شکر او بجای آورد.
تبیین جایگاه اهل بیت(ع)
زینب کبری (س) در مراحل نخستین خطابه‏اش بدون اینکه نظم کلام را به هم بزند به حیاتی‏ترین آموزه دینی اشاره می‏کند که مسئله رهبری جامعه توسط انسانهای صالح و متعهد است. او بر پیامبر (ص) و آل او بعنوان رهبران صالح، پاک و برگزیده الهی درود می‏فرستد و خطر انحراف از رهبری صالح را با این جمله گوشزد می‏کند و به مردم می‏فهماند که، پیروی نکردن از رهبران شایسته چه نتائج زیانباری را به دنبال خواهد داشت.
آن حضرت این نکته ضروری را یادآور می‏شود که یک مسلمان همواره باید بعد از یاد خداوند در اندیشه پیروی از پیامبر و آل او باشد و اگر اهلبیت را جدای از مسیر الهی تلقی کند و راه خداوند را بدون راهبر شایسته طی نماید به ظلمات و تاریکی‏ها خواهد رسید.
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر تنهائی در همین زمینه زینب(ع) تصریح می‏کند که مهمترین اشتباه شما در جدائی از اهلبیت(ع) بود که اینگونه شما را به هلاکت و گرفتاری کشانید و تأکید آن گرامی بر اینکه به پیامبر بعنوان پدر سلام می‏کند می‏خواهد بفرماید که شما حتی اهل بیت را از پیامبر جدا می‏انگاشتید و خیال می‏کردید با کشتن فرزندان پیامبر به مقام والائی نزد خدا و رسول او خواهید رسید. آری فاصله گرفتن از پیامبر(ص) و اهل بیت پاکش نه تنها موجب هلاکت و بدبختی در جهان آخرت خواهد بود بلکه در این جهان نیز سبب ذلت و خواری و رسوائی و پشیمانی می‏شود.

خادمين زينب س! بازدید : 43 چهارشنبه 15 شهریور 1391 نظرات (0)

حالا او زنی با کرامت است که از او با القاب عارفه، موثقه، عابده آل علی و عقیله۱ بنی هاشم یاد می‌کنند. زینب در این سال‌ها تفسیر قرآن می‌گفت و زنان بسیاری از کوثر کلام او، جرعه می‌نوشیدند؛ شاید دشوارترین روز درس برای او، روزی بود که تفسیر سوره مریم را آغاز کرد و به نخستین آیه آن رسید: «کهیعص» اندوه سراپای دختر علی را گرفت. بغض گلویش را می‌فشرد. درس را تعطیل کرد و به نزد پدر رفت.
مفسری در کنار مفسری سترگ‌تر. استادی در برابر استادی بزرگ‌تر. از اندوه دل با او گفت و تفسیر آن آیه. لحظه به لحظه شوق شنیدن در چهره زینب نمایان‌تر می‌شد. پدر راز شگفتی را با او در میان گذاشت: کاف: کربلا، هاء: هلاکت. زینب خود را برای شنیدن حروف دیگر آماده می‌کرد. سنگینی این کلمات، قلب زینب را می‌فشرد.
علی ادامه داد: یاء: یزید، عین: عطش و صاد: صبر! آیا این تفسیر، اندوه زینب را فرو نشاند یا دو چندان ساخت؟ نمی‌دانیم. زینبی که آمده بود تلاطم دلش را با کلام پدر آرام کند چه می‌شنید؟ صبر، عطش. «صبر» را در دوران کودکی شناخته بود؛ اما این «عطش» بود که زینب را می‌سوزاند.
بی‌تردید این سخن پدر، آهنگ وداع با برادرش _ حسین _ را در سرزمین جان او می‌نواخت و تصور فراق حسین _ هرچند با گذشت سالیان بسیار _ دل زینب را بر می‌آشفت. حسین پناهگاه زینب بود، آن‌گونه که زخم پهلوی مادر، فرق گلگون پدر و جگر پاره پاره برادر را در پناه او تاب می‌آورد و به حضور او دل خوش می‌داشت.
پی‌نوشت:
۱. عقیله به زنی گفته می‌شود که در بین خاندان و هم‌کیشان خود عزیز و گران‌قدر است.

درباره ما
Profile Pic
طبع می خواهد که وصف زینب کبری کند لیک، قطره کی تواند صحبت از دریا کند؟ توسن طبعم در اینجا پای در گل مانده است مرغ بی پر چون سفر بر عرصه عنقا کند؟ نطق گویا عاجز است از شرح و ذکر وصف او کی تواند خامه مدح آن ملک سیما کند؟ جد پاکش مصطفی، باب کبارش مرتضاست مادرش زهرا که مدحش ایزد یکتا کند
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • گوشی موبایل Huawei
  • مه ساز التراسونیک
  • تشریفات مجالس
  • درب ضد سرقت
  • سنجش و دانش
  • سنجش و دانش
  • تور مشهد
  • درب ضد سرقت
  • تور استانبول
  • تور اروپا
  • تور آنتالیا
  • تور آفریقا
  • تور بلغارستان
  • خرید ساعت مچی
  • خدمات مجالس
  • فیلم
  • ثبت آگهی رایگان
  • مشاور برندینگ
  • ایمیل مارکتینگ ارسال ایمیل تبلیغاتی
  • تور کیش
  • تور دبی
  • آموزش برنامه نویسی اندروید
  • درج آگهی رایگان
  • همسریابی دوهمدل
  • آموزشگاه برنامه نویسی
  • آموزش تحلیل تکنیکال بورس
  • کاغذ دیواری
  • هارد SSD Samsung
  • چت
  • ساخت وبلاگ
  • شارژ خط به خط ایرانسل
  • خدمات مجالس
  • رطوبت ساز
  • فان20|جوک,اس ام اس,جک
  • مه پاش
  • پرینتر سه بعدی
  • فیلترپرس
  • مونوپاد
  • سالن قارچ
  • خاک پوششی
  • کمپوست قارچ
  • رطوبت ساز
  • مه ساز
  • فیلترپرس
  • پاسخنامه تشریحی کنکور سراسری 94
  • فروش سریال روی هارد
  • شرکت نقش و نما
  • قیمت دلار
  • افزایش بازدید
  • دانلود فیلم
  • گیفت کارت
  • خرید vpn
  • لاغری
  • چای لاغری
  • ژل لاغری
  • کرم لاغری
  • قرص لاغری
  • گن لاغری
  • کمربند لاغری
  • دانلود فول آلبوم
  • مهارت های مشترک علمی کاربردی
  • خرید گیفت کارت
  • قرص چاق کننده گیاهی
  • قرص مخمر آبجو
  • قرص چاقی
  • عطر شنل
  • آتلیه کودک
  • تشریفات مجالس
  • ویزای بلغارستان
  • ویزای روسیه
  • تور تایلند
  • تور بلغارستان
  • خرید کریو
  • اس ام اس تبریک تولد
  • جاذبه های گردشگری
  • مکان های دیدنی
  • جاهای دیدنی
  • موزه هنرهای معاصر
  • هتل های مشهد
  • رستوران های تهران
  • هتل های کیش
  • خرید لارجر باکس
  • آفبا
  • دانلود آهنگ جدید
  • اتاق کودک
  • ثبت شرکت
  • اکستندر مگنت دار
  • فال روزانه
  • سنجش و دانش
  • مدرسان شریف
  • تبلیغات دانشجویی
  • هارد SSD
  • دانلود آهنگ جدید
  • پایان نامه روانشناسی
  • منابع وکالت
  • دکتری
  • سنجش و دانش
  • سنجش و دانش
  • سنجش و دانش
  • درب اتوماتیک
  • پکیج تصفیه فاضلاب
  • سختی گیر
  • واضح
  • تور کیش
  • کاریاب
  • برگزاری عروسی
  • قیمت ssd samsung
  • آپلود عکس
  • فروشگاه اینترنتی
  • سایت همسریابی
  • همسریابی
  • گوش پاک کن برقی
  • فروش اینترنتی ادکلن
  • دزد گیر درب و پنجره
  • لیف برقی
  • دانلود آهنگ جدید
  • آموزش فتوشاپ
  • تشریفات عروسی
  • آپلود عکس
  • تلگرام
  • دانلود اینستاگرام
  • دانلود آهنگ تیتراژ شمعدونی
  • پرواز چارتر
  • بلیط هواپیما چارتر
  • مکمل شاپ
  • مکمل بدنسازی
  • چاقی
  • فروش بک لینک
  • دانلود IDM
  • دانلود فیلم و سریال
  • دانلود آهنگ فراموش کردم بابک جهانبخش
  • خرید خودرو
  • دانلود فیلم و سریال
  • دانلود آهنگ جدید
  • مشاوره آنلاین
  • طراحی سایت ارزان
  • دانلود آهنگ جدید
  • دانلود سریال شاهگوش
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • نظرسنجی
    به نظرشما برترين وبلاگ جشنواره جنگ نرم كدام مي باشد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 15
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 41
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 219
  • بازدید ماه : 1,068
  • بازدید سال : 12,323
  • بازدید کلی : 49,851
  • كد هاي اختصاصي
    اوقات شرعي
    نمايشگر آي پي شما